مادرخوانده ام به من کمک کرد تا با چوب صبحگاهی ام کنار بیایم ، یک واقعیت ممنوع. اون منحنی و طبیعیه ، با نوک سینه های بزرگ و یه کیر بزرگ. ما با هم حرف زديم ، بعدش اون بهم ساک زد ، و منو براي کلاس سخت کرد.