من خواهر ناتنی ام را در رختخواب گرفتم ، اما تنها چیزی که به آن فکر می کردم لعنتی با او بود. من وقتم رو تلف نکردم ، بهش يه کار پاهاي شگفت انگيز دادم و از پشتش برداشتمش. او هر لحظه را دوست داشت.