من حفر این نونوجوان سیاه پوست تنگ, دعوت, با سیاه و سفید دیک بزرگ من. اون از خوشحالي آه و زاري مي کرد و مجبورم مي کرد سه بار پشت سر هم شليک کنم الاغ بزرگ سیاه و سفید او گزاف گویی به عنوان او سوار من, ترک من نفس.